بسیار خوب، اعتراف میکنم. زندگی جادویی دارم. به هر چیزی که دست میزنم تبدیل به طلا یا طلای سفید یا Prada میشود. سلامت، خوشحال و موفق هستم. بدترین کابوس هر روزم این است که بسیاری از رویاهای مردم به حقیقت میپیوندد. همیشه به همین روال نیست. بیش از ٣٠ سال است که زندگیم رو به نابودی است. واقعاً شرایط بدی دارم. بیمار، غمگین، دل شکسته و ناامید شدم. به هر چیزی که دست میزنم تبدیل به پهن شتر میشود. اگر هر کسی در میان بسیاری از کامیابیها به پیروزی دست یابد، یکی از آنها من بودم.
بنابراین چه اتفاقی افتاد؟
تنها نکته مهمی که دارای اهمیت زیادی نسبت به چیزهایی دیگری میباشد که تاکنون آموختهام این است که: به این باور رسیدهام که در ارتباط با هر موردی که در زندگیام اتفاق میافتد، چه خوب و چه بد و غیر قابل بیان مسئولیت دارم. در واقع به راستی فکر میکنید که کدام یک ترسناکتر است.
بدان معنی است که نمیتوانم همسرم را به خاطر عملکردهای بدم سرزنش کنم، نمیتوانم همه شکستهای کاریم را به گردن اسپانسرها، شریک کلاهبردار، یا وضعیت اقتصادی بیندازم و نمی توانم نداشتن سلامتی و یا مصیبتهایی که از طرف خدا، جهان، تقدیر و شرایط زندگی به وجود میآید را ملامت کنم. در حالی که در ابتدا فکر میکردیم که کاملاً ترسناک است ... آن نگرشی شد که در نهایت منجر به آزادی من شد.
زیرا اگر همه آنچه را که در مورد چیزهای بد درست است، پس منطق نشان میدهد که آن باید برای چیزهایی خوب هم درست باشد. معنی آن این است که میتوانم خوشحالی، ثروتمند شدن، و رسیدن به موفقیت را نشان داده و افراد با ارزش را در زندگی به سمت خود جذب کنم.
آیا شما واقعاً به آن رسیدهاید؟ آیا بردهاید که میتوانید همه چیزهای خوب را نشان داده و در سلامتی، خوشحالی و رفاه زندگی کنید؟
...........